یادت می اید و قتی تنها می ماندیم در گوشه دلمان آرام سنگ این کوهستان را روانه دل سنگیمان می کردیم.
یادن می اید و قتی حجم سنگین هجوم بی کسی ها امانمان را می برید اهسته خیز بر می داشتم سمت خدا
یادت می اید هنوز بابا اب را نداده بود که موشک امد وسط لیوان بابا و از دستش لیوان خون خوردم ؟
یادت می اید کبری هنوز تصمیمش را برایماندن در ایران وازدواج با حسنک ویا رفتن به هلند و ازدواج با پترس نگرفته بود کهاز کتاب حذفش کردند.
یادت می اید هنوز اسمان دل امین و اکرم با انار های سرخ چشمک می زد.
یادت می اید که خانواده اقای هاشمی با کوپن شماره ۱۱۸ منتظر اعلام قند و شکر در ذوب اهن اصفهان شب را به روز می سپارند؟
یادت می اید ۱۰۰افرین مان را روزی صد بار جلویمان می گذاشتم تا بعداز خواندن رو باه و زاغ تعداد اش کشک مادر اکرم را بدونه پارتی هزار افرین کنیم .
یادت می اید که هنوز حرف هایمان را ننوشته غلط حساب کردند و شدیم ۱۹
یادت بیاید یا نیاید زمان اب بازی ما گذشت و تنها رد ان خاطرات را بو می کشم .
یادت نمی اید بی انصاف
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : نامه , دادا , نانا , نامه دادا به نانا , بغض , ياد , يادت , بي انصاف ,
بغضم را قورت می دهم و رویاهایم را پر پرمی کنم جلوی همین دیوار و ارام چمدانم رابر می دارم و بی صدا سمت خیالاتم قدم می زنم.
سمت کدام خیابان را باید وجب کنم تا خیالم جمع شود بابت تمام جهیزیه هایم ((داماد رفته جهیزیه بخره))هوای اینجا هم دیگر عروسی ندارد و من در هوای دلم بالاو پایین می پرم .
رد این خیابان را طی نکرده بر می گردم .ذهنم را پرواز می دهم سمت پول نداشته ام و خیال خام سر زا رفته ام و اینجا هوا هنوز صاف تا قسمتی ابری می ماند تا همیشه و من کارشناس این دل .
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : نامه , دادا , نانا , نامه دادا به نانا , بغض ,
یادت می اید و قتی تنها می ماندیم در گوشه دلمان آرام سنگ این کوهستان را روانه دل سنگیمان می کردیم.
یادن می اید و قتی حجم سنگین هجوم بی کسی ها امانمان را می برید اهسته خیز بر می داشتم سمت خدا
یادت می اید هنوز بابا اب را نداده بود که موشک امد وسط لیوان بابا و از دستش لیوان خون خوردم ؟
یادت می اید کبری هنوز تصمیمش را برایماندن در ایران وازدواج با حسنک ویا رفتن به هلند و ازدواج با پترس نگرفته بود کهاز کتاب حذفش کردند.
یادت می اید هنوز اسمان دل امین و اکرم با انار های سرخ چشمک می زد.
یادت می اید که خانواده اقای هاشمی با کوپن شماره ۱۱۸ منتظر اعلام قند و شکر در ذوب اهن اصفهان شب را به روز می سپارند؟
یادت می اید ۱۰۰افرین مان را روزی صد بار جلویمان می گذاشتم تا بعداز خواندن رو باه و زاغ تعداد اش کشک مادر اکرم را بدونه پارتی هزار افرین کنیم .
یادت می اید که هنوز حرف هایمان را ننوشته غلط حساب کردند و شدیم ۱۹
یادت بیاید یا نیاید زمان اب بازی ما گذشت و تنها رد ان خاطرات را بو می کشم .
یادت نمی اید بی انصاف
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : نامه , دادا , نانا , نامه دادا به نانا , بغض , ياد , يادت , بي انصاف ,
بغضم را قورت می دهم و رویاهایم را پر پرمی کنم جلوی همین دیوار و ارام چمدانم رابر می دارم و بی صدا سمت خیالاتم قدم می زنم.
سمت کدام خیابان را باید وجب کنم تا خیالم جمع شود بابت تمام جهیزیه هایم ((داماد رفته جهیزیه بخره))هوای اینجا هم دیگر عروسی ندارد و من در هوای دلم بالاو پایین می پرم .
رد این خیابان را طی نکرده بر می گردم .ذهنم را پرواز می دهم سمت پول نداشته ام و خیال خام سر زا رفته ام و اینجا هوا هنوز صاف تا قسمتی ابری می ماند تا همیشه و من کارشناس این دل .
می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : نامه , دادا , نانا , نامه دادا به نانا , بغض ,