روز بارانی....مطلب ارسالی ازدختر پاییز
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟.... غافلگیر شدیم...چتر نداشتیم...خندیدیم..
دویدیم... و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم....
دومین روز بارانی چطور؟....پیش بینی اش را کرده بودی...چتر آورده بودی...
و من غافلگیر شدم..!!! سعی می کردی من خیس نشوم.. و شانه سمت
چپ تو کاملا خیس بود.. و سومین روز چطور؟؟....
گفتی سرت درد می کند.. و حوصله نداری سرما بخوری....
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد...
و و و و.......
چند روز پیش چطور؟؟؟ به خاطر داری؟؟؟
که با یک چتر اضافه آمدی... و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی
چشممان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم..
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم....
تنها برو.........
<<دکتر شریعتی>>
برچسب ها : باران , چتر , دكتر علي شريعتي , ,