خیلی سخت است وقتی کسی در مقابل تو می ایستد و با تمام حقارتش تو را مورد تحقیر قرار می دهد. آن چنان که دلت می خواهد دستانت را مشت کنی و بعد بکاری کنج صورتش! شاید تو تا وقتی که در این موقعیت تراژدی قرار نگیری نفهمی چه می گویم. آدمش هم اصلا" مهم نیست. حتی من هم مهم نیستم. مهم این است که کسی جای دیگری همین گونه می ریزد و می شکند. راستش را بخواهی دیگر هیچ وقت به خاطر خاطر کسی نه کاری می کنم و نه قدمی بر می دارم... اما تو، سعی کن خاطری را شاد کنی که خاطرت را نیازارد.