یک ذهن پر از ....

اینجا هوا به وقت پاییز من بی اختیار دستانم را روی این صفحه کلید بازی می دهم تا شاید کلمات ذهنم را باز کنم با دست هایم . شروع می شود ۳-۲-۱-و اینجا کلمات روی ذهنم بازی می کنند و من تنها برای نوشتن و عقب نماندن ار ذهنم مجبور می شوم تند تند مرور کنم بازی این شروع بی پایان را نمی دانم شاید اگر تا صبح همین فردا زمان و دست مرا یاری کند ذهنم خالی نمیشود از هجوم کلمات و این دست هایم هستنتد که بالا می ایند از سر نا چاری . من برای ماندن در جاده های تنهایی باید ممنون این ذهن خالی نشده ام دستانم باشم ممنونم دوستانم که مرا تنها نگذاشتید و بی ادعا کنارم ماندید. ممنونم


می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,

مطالب مرتبط

    نظرات

    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه: